مبانی نظری و پیشینه تحقیق درباره سازگاری ناسازگاری
فصل دوم پایان نامه ارشد، ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد پیشینه پژوهش، درباره سازگاری و ناسازگاری 52 صفحه ورد قابل ویرایش
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
کاملترین در سطح اینترنت
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : فارسی وانگلیسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
تعداد صفحات : 52
قسمتی از متن :
سازگاری و ناسازگاری
سازگاری یا ناسازگاری امری ساده و به آسانی قابل وصول نیست، چون سازگاری امری است که با ملاک عینی ثابت نداردکه بتوان آن را دقیقاً اندازه گرفت، یک رفتار معین میتواند در یک فرهنگ سازگار، همان رفتار در فرهنگ دیگر ناسازگار باشد. رفتار انسان به شدت تابع زمینههای فرهنگی است. اساس تعریف ناسازگاری را رفتار شکل میدهد. ناسازگار یا کژخو به افرادی گفته میشود که معمولاً از هوش عادی و یا حتی هوش بالایی برخوردارند ولی دارای رفتار غیر عادی بوده یا به اصطلاح دچار اختلالات سازگاری هستند.عطاری و همکاران؛(1382).
سازگار شدن با محیط مهمترین منظور و غایت همهی فعالیتهای ارگانیزم است. در همهی دوران زندگی خود در هر روز و ساعت سرگرم آنیم که خود دگرگون شده و دگرگون نشده را سازگارکنیم. زندگی کردن درحقیقت چیزی جز عمل سازگاری نیست. به نظر مک دالند[1] وقتی میگوییم فردی سازگار است که پاسخهایی که او را به تعامل با محیطش قادر میکنند، آموخته باشد. در نتیجه به نحو قابل قبول مانند اعضای جامعهی خود رفتار کند تا احتیاجاتش ارضا شود. زارع پور و ندپور؛(1383).
23-2- تعاریف در حیطه سازگاری اجتماعی
از نظری لغوی فعل سازگار شدن به معنی متناسب بودن، مربوط بودن و انطباق یا وفق دادن می باشد.درلغت نامه دهخدا سازگاری موافقت درکار- حسن سلوک معنی شده است میرویسی؛ (1385)
سازگاری یک فرآیند پویای روانشناسی است که از مراحل به هم پیوستهای تشکیل شده است، افراد برای ایجاد سازگاری باید مراحلی را پشت سر بگذارند. فرایند سازگاری از نیاز یا سائق شروع میشود و با ارضای آن تمام میشود، به عنوان مثال در صورتی که یک نوجوان احساس طرد شدن کند، به احساس تعلق نیاز پیدا میکند که از طریق پذیرفته شدن توسط والدین، معلمان یا گروه همسالان میسر میشود. بنابراین میتوان مراحل سازگاری را خروج از حالت تعادل و رسیدن به حالت تعادل مجدد دانست. بیلدر و رابرت[2]؛(1990)، به نقل از کدیور؛(1371). روانشناسان سازگاری فرد را در برابر محیط مورد توجه قرار دادهاند و ویژگیهایی از شخصیت را بهنجار تلقی کردهاند که به فرد کمک میکنند تا خود را با جهان پیرامون خویش سازگار نماید، یعنی با دیگران در صلح و صفا زندگی کند و جایگاهی برای خود به دست آورد. اتکینسون و هیلگارد[3]؛(1989)به نقل از براهنی و همکاران؛(1382). در این میان، سازگاری اجتماعی انعکاسی از تعامل فرد با دیگران، رضایت از نقشهای خود و نحوهی عملکرد در نقشهاست که به احتمال زیاد تحت تأثیر شخصیت قبلی، فرهنگ و انتظارات خانواده قرار دارد.
از آنجا که سازگاری اجتماعی مفهوم عام و گستردهای میباشد، تعریفی که مورد اتفاق نظر اکثریت متخصصان باشد وجود ندارد، اما از عمدهترین تعاریف سازگاری اجتماعی میتوان به تعاریف زیر اشاره کرد:
خدایاری فرد؛(1385) معتقدند که سازگاری، تمایل ارگانیزم برای تغییر فعالیتهای خود در راستای با محیط است که در واقع پاسخی به تغییرات محیط پیرامون میباشد. این ویژگی تعامل و سازگاری فرد با دیگر افراد و ساختارهای ارزشی در واقع مهارت اجتماعی است که تعامل پیوندها و مناسبات او با دیگران و جنبههای ارزشی جامعهای که در آن زندگی میکند را تأمین میکند. با توجه به این تعریف باید تمایزی بین سازگاری فیزیولوژیک و سازگاری اجتماعی قائل شد. زیرا اگر ارضای نیازهای فیزیولوژیک زندگی برای موجود غیر ممکن شود بقای موجود زنده به خطر میافتد. ولی سازگاری اجتماعی برعکس نیازهای فیزیولوژیک در صورت برآورده نشدن آسیبی به بقای موجود زنده از نظر زیستی نمیرساند اما رفتارهای او را غیرانطباقی میکند. دبوراه، ترنر و رومانو[4]؛(1993) سازگاری اجتماعی را جریانی میدانند که توسط آن روابط میان افراد، گروهها و عناصر فرهنگی در وضع رضایت بخشی برقرار باشد. به عبارت دیگر روابط میان افراد و گروهها طوری برقرار شده باشد که رضایت متقابل آنهارا فراهم سازد. تیلور، لتیا و شلی[5] سازگاری اجتماعی را مترادف با مهارتهای اجتماعی میدانند، از نظر آنها مهارتهای اجتماعی عبارت است از توانایی ایجاد ارتباط متقابل با دیگران در زمینههای اجتماعی خاص که در عرف جامعه قابل قبول و ارزشمند باشد. این مهارتها باید دارای بهرهای دوجانبه باشد. به عبارتی دیگر در عین حال که برای شخص مفید است برای دیگران نیز سودمند باشد. خدایاری فرد؛(1385).
از نظراشناینبرگ[6]؛(1992) درجریان سازگاری اجتماعی موضوع ارتباط فرد با افراد دیگر مطرح میشود. دراین جریان، برخورد انگیزهها و خواستههای فرد با ضروریات سازندگی گروهی نمایان میشود. سازگاری اجتماعی به عنوان یک شاخص روانشناختی در برگیرندهی قالبهای اجتماعی، مهارتهای اجتماعی، علایق اجتماعی، روابط خانوادگی، روابط مدرسهای و روابط اجتماعی تعریف میشود. فرقدانی؛(1383).
سازگاری فرایند پیوستهای است که در آن تجربیات یادگیری شخص، باعث ایجاد نیازهای روانی میگردد و نیز امکان کسب تواناییها و مهارتهایی را فراهم میسازد که از طریق آن میتوان به ارضای آن نیازها پرداخت. نیکتاش؛(1379).